جیران!

دو جیران در خاندان قاجار  وجود داشتند . هردو نیز  زیبا و   مقتدر. یکی  جیران همسر محمد حسن خان  اشاقه باش و دیگری  جیران همسر ناصر الدین شاه  نوه محمد حسن خان.

جیران همسر محمد حسن خان  قجر هنگامی که شنید ستاره دنباله دار در آسمان ظاهر شده  ،  بر عکس زنان دیگر از یورت خود  خارج نشد.

زن های طایفه اشاقه باش معتقد بودند که اگر  زن زائو چشمش به ستاره دنباله دار  بیفتد فرزندش دم در خواهد آورد.

محمد حسن خان وقتی وارد یورت شد جیران را بسیار ناراحت و غمگین دید.علت  را جویا شد. جیران گفت: وجود این   ستاره دنباله دار شوم و نحس در آسمان بشدت نگرانم کرده است. می ترسم برای بچه بد شگون باشد!

محمد حسن خان پرسید: مگر تو هم برای تماشای آن ستاره منحوس از یورت خارج شدی؟!

جیران  گفت: نه! ولی کلا از حضورش  متنفر و  ناراحت هستم!

....پاسی از شب نگذشته بود که درد شدید زایمان ، امان جیران را برید.

محمد حسن خان فورا  خدمتکارهارا که در یورت های دیگر بودند بیدار کرده دستور داد فورا به سراغ قابله بروند.ضمنا  دستور داد یکی از یورت هارا نیز  برای وضع حمل جیران  خلوت و آماده  کنند.

هنوز خورشید طلوع نکرده بود که  صدای گریه بچه شنیده شد و خدمه هلهله کنان برای دریافت مژدگانی   به یورت محمد حسن خان  شتافته و  نوید پس بودن نوزاد را به او دادند.

محمد حسن خان پس از دادن مژدگانی فورا به یورتی که جیران و قابله و نوزاد در آن  بودند شتافت.قابله به رسم دریافت مژدگانی طفل قنداق شده را به دست  پدر داد.طفل زیبا با لبهای گلگون و چشم های آبی  به رنگ دریا! به او  می نگریست.محمد حسن خان در حالی که بچه را می بوسید گفت:پدرسوخته  رنگ چشم هایش   نه به من رفته  نه به مادرش!

قابله فوری گفت: گاهی اوقات طفل در شکم مادر شبیه کسانی می شود که مادر اورا می بیند. شاید جیران در موقع بارداری به شخصی نگاه کرده که چشم هایی آبی داشته است؟!

محمد حسن خان گفت: چشم های  زیبا و قشنگی دارد. امیدوارم   قدمش نیز مبارک باشد!

از آنجا که  نوزاد ، نخستین فرزند محمد حسن خان و پسرهم بود، قابله آن روز موفق به دریافت  انعامی  شایان و شاهانه شد.

قبل از طلوع خورشید، خبر مسرت بخش  تولد نوزاد پسر به تمامی اهالی اشاقه باش رسید و همه فهمیدند که آن روز روز جشن و شادمانی خواهد بود.

خورشید با طلوع زیبای خود وحشت ستاره دنباله داررا دردل های اهالی  زایل کرد. بزرگان قوم که از نظر بضاعت برتر از افراد عادی بودند، خودرا مکلف  دانستند که به مناسبت تولد اولین فرزند محمد حسن خان وبا توجه به این که فرزند مزبور پسر است، برای رییس طایفه ،  چشم روشنی  یا به زبان ترکی  " گورشه گت مک" ببرند.

از آنجا که تقدیم اسب و گوسفند به کسی که خودش  مال و رمه فراوان داشت کار درست و عاقلانه ای نبود، لذا  قالیچه های زیبای بافت زنهای ترکمن را برای چشم روشنی انتخاب کردند. بعضی دیگر نیز تصمیم گرفتند سکه های طلای نادری  تقدیم نمایند!

محمد حسن خان در آن روز بمناسبت تولد اولین پسرش ولیمه ای  داد که تمام بزرگان طایفه اشاقه باش در آن شرکت داشتند.  به رسم آن زمان گوسفندان زیادی  را در پوست خود بریان  کرده و به جای شربت  نیز  شیر مادیان به مهمانان تعارف  کردند!

اما.....

..... به محض این که  مهمانی و جشن  به اتمام رسید،ابر غلیظی آسمان  سراسر منطقه را فراگرفت و دمای هوا بشدت تنزل کردبطوری که  افراد طایفه اشاقه باش در شب 13 ربیع الثانی دیگر موفق به دیدن ستاره هالی نشدند.

از نیمه شب همان شب باران تندی شروع  و  تا غروب روز بعد  ادامه یافت و رود خانه اترک و شاخه های آن بر اثر باران طولانی و تند، طغیان کرد و آب از بستر رود خانه ها  وارد صحرا شد.

آنچه در شب طلوع ستاره دنباله دار همه از وقوعش نگران بودند و می ترسیدند به سرشان آمد.( آمد به سرم از آن چه می ترسیدم!)همه بالاجبار یورت هارا ترک کرده ،به سوی ارتفاعات رهسپار شدند.

 الله وردی مدام به ترکی فحش های رکیکی نثار ستاره دنباله دار می کرد و می گفت دیدید گفتم این ستاره دین و ایمان و مروت سرش نمی شود؟!حالا فهمیدید؟!

محمد حسن خان برای همسرش که محتاج استراحت بود و همچنین برای پسر نوزادش خیلی نگران و مظطرب بود خاصه آن که برودت هوا نشانگر آن بود که مجددا باران شدیدتری خواهد بارید و مادر و فرزند در صحرا بی سرپناه بودند!لذا  فورا تصمیم گرفت جیران و فرزندش را که هنوز بدون نام بود( زیرا رسم بود که روز سوم برای نوزادان اسم مشخص می کردند) به استر آباد  منتقل نماید.

-نادر که بود و چه کرد؟

-سبز علی که  وسرگذشتش چه بود؟

-محمد حسن خان  که  و نام همسرش چه بود؟

-اشاقه باش و یوخاری باش به چه معناست؟

-محمد حسن خان وقتی نوزاد را دید  از چه چیز تعجب کرد؟

-الله وردی که بود؟ 

-ستاره دنباله دار هالی هر چندسال یک بار در آسمان ظاهر می شود؟ آخرین باری که شتاره هالی ظهور کرده چه سالی و بعدی چه سالی ظهور خواهد کرد؟

ادامه دارد....