جیران ،شیر ماده آهو نام!

ساخت وبلاگ

گفته شده بود که  دلیل نام گذاری این دوطایفه این  بود که  در قدیم یکی از آن ها (یوخاری ها) در بالادست و( اشاقه ها) در پایین دست سواحل رود اترک سکونت داشت. و هردو طایفه نیز سالانه 5 الف نادری خراج می پرداختند.

( الف)  به معنای حرف اول فارسی نبود بلکه با   سکون روی ل و ف به معنای 1000عربی ....و نادری نیز به معنای سکه طلای نادرشاه بوده است !بااین حساب  خراج آنها می شد سالی 5 هزار سکه طلای  نادری

و همچنین گفته شد که محمد حسن خان شوهر جیران هراس و ترسی از نادر نداشت بلکه در آن هنگام دلش نمی خواست بهانه یا گزک به  دست نادر بدهد که  مبادا به او حمله ور گردد. زیرادست تنهابود  و پشتیبانی نداشت.

اگر دومین طایفه قاجار( طایفه یوخاری باش - بالا دستی های رود اترک-) اورا یاری و حمایت  می کردند، امکانش بود که از اطاعت نادر شانه خالی  کرده  و از دستوراتش مبنی بر پرداخت  آن خراج هنگفت سر پیچی کند .

در لحظات آخری که جیران در حال ترک  همسرش بود از او پرسید:" بااین وضع که برایمان پیش آمده امسال خراج نادررا چگونه می خواهی پرداخت کنی؟!"

محمد حسن خان  گفت:" اطرافیان پاچه خار  لامصب نمیذارن هیچ نامه ای بدست نادر برسد، مگراینکه سود و منفعتی برای خودشان داشته باشد!!" 

جیران گفت: " من عقیده دارم که تو بعد از سرو سامان دادن به این طایفه آواره، شخصا به نزد نادر رفته و اوضاع وخیم ایل و طایف  را برایش تشریح کنی. تو مرد سرشناسی هستی و من حتم دارم که نادر تورا خواهد پذیرفت!"

 محمد حسن خان گفت:"خدا پدرت را بیامرزد زن! خیال کردی بقیه که می خواهند نادررا ببینند ناشناس و از مردم عادی هستند؟ نه عزیزم! یک مرد بی سرو پا هرگز جرات چنین کاری را ندارد.ولی آن اطرافیان پفیوز نمیگذارند دست کسی به نادر برسد. نه اجازه می دهند کسی را ببیند و نه اجازه می دهند نامه ای بدستش برسد!"

جیران پرسید:" برای چه اینگونه رفتار می کنند؟"

- به دو دلیل: اول این که کسانی که دور و بر او هستند با حکام  بزرگ و کوچک در ارتباط و همدستند.لذا نمی خواهند کسی به نادر نزدیک شود و از ظلم و جور حکام گله کند!( البته خدارا شکر امروزه مردم همه دانا و آگاه و متدین هستند و  اصلا از این خبرها نیست !! به جان خودم! جمهوری اسلامی و از این وصله ها؟ استغفروالله توبه!!)

دوم این که: نمی خواهند موضوعی به اطلاع نادر برسد که نفع خودشان درآن لحاظ نشده باشد!

ولی.... من نمیروم که به آنها سودی برسانم. بلکه می روم که بگویم امسال مرا از پرداخت خراج معاف کنند. به همین  علت اطرافیان نادر نخواهند گذاشت که من  موفق به دیدن او بشوم. واگر هم اصرار کنم امکان دارد مرا نزد نادر خراب کنند و اتهامی هم به من بزنند بخصوص که در قدیم بین طایفه ما و نادر  هنگامی که هنوز طهماسبقلی خان بود جنگی هم در گرفت. لذا بستن اتهام برایشان مثل آب خوردن است!!"

- خب اگر تو نمی توانی  بروی اجازه بده من به نزد او  بروم!

- جدی؟ تو می توانی بروی؟! این طفل را چه می کنی؟!

- اورا نیز به همراه خود خواهم برد!اینطوری بهتر است!

- ولی نادر این ایام مانند ماه در آسمان یک جا آرام و قرار ندارد و مدام از مکانی به مکان دیگر در حال آمد و شد است!

- هیچ عیبی ندارد!.... من هم مانند ستاره ای که عقب ماه حرکت می کند به دنبالش خواهم رفت!

- اولا هیچ معلوم نیست  اطرافیان نادر اجازه ملاقات با اورا به تو بدهند. 

ثانیا به فرض که هیچ مشگلی برایت پیش نیاید و راحت  بتوانی نزد نادر بروی، غیرت من کجا رفته است؟ چگونه قبول کنم که همسرم نزد مردی  برود و از او بخواهد که از خراج امسال چشم پوشی کند؟حتی اگر آن مرد نادر باشد؟!

- پس می خواهی چه کنی؟!

- واقعا خودم هم نمی دانم! ولی امید وارم گشایشی حاصل شود و من بتوانم خراج امسال رابپردازم.


جیران بااین که خیلی دقت کرد که کسی متوجه ورودش به استر آباد و خانه سید مفید نشود، نشد! همان تخت روان و روباز بودن خودش کار دستش داد و مردم استر آباد  فوری فهمیدند که اوضاع از چه قرار است!هرگز از مردم ، بخصوص مردم مکان های کوچک) هیچ چیز دور نمی ماند!

در آن دوران تخت روان، تنها مخصوص بزرگان بود. حتی بازرگانان استر آباد نیز یا بضاعت سوار شدن بر تخت روان را نداشتند و یا این که به دلیل حسادت حسودان  برآن سوار نمی شدند . 

در آن زمان افراد پولدار طوری رفتار نمی کردند که دیگران پی به دارا بودنشان ببرند.معمولا هم بجای سوار شدن بر اسب،  ترجیح می دادند که بر استر سوار شوند تا با عمال حکومتی که سوار اسب می شدند فرق داشته باشند و تصور نشود قصددارند  با عمال حکومتی رقابت و چشم هم چشمی نمایند.( آیا امروز هم  مردم  همینطور رفتار می کنند؟!)

ادامه دارد....




کوچه اقاقیا...
ما را در سایت کوچه اقاقیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1aghaghia-st0 بازدید : 7 تاريخ : سه شنبه 24 اسفند 1395 ساعت: 14:31