بازگشت از پارادایس!

ساخت وبلاگ

1- چند سال پیش بود که  شروع کردم به نوشتن یک داستان  رمان در باره معجزه و مسایل ماورایی طبق آیات و روایات. چند نفر از آشنایان و دوستان هم خواندند و تایید کردند اما همچنان در قفسه خاک می خورد.

شروع داستان با زنده شدن  یک شهید در قبر شروع می شد. حمید زمانی که از کارمندان وزارت ارشاد و همکار  وقت  بنده بود و همه خاطراتش را از زبان خودش شنیده بودم.

حمید هنگام درگیری  با انفجار خمپاره  به همراه چند تن دیگر از همرزمانش به شهادت می رسد و آنها را به پشت خط مقدم منتقل و سپس به تهران آورده در سرد خانه بهشت زهرا می گذارندو روزی  که مراسم تشییع بوده هنگامی که اوزا داخل قبر می گذارند   زنده می شود.

حمید می گفت: مژه هام یخ زده بود و خون زیادی هم ازم رفته بود. خودم آرام آرام  شاهد زنده به گور شدن خودم بودم... نای حرف زدن و تکان خوردن نداشتم. ناگهان فکری به ذهنم خطوز کرد. هنگامی که مسئول سپاه خم شد تا پلاک شناسایی را از گردنم خارج کند ، تمام قوای خودم را جمع کرده و با پلک یخ زده چشمک زدم.همین حرکت باعث شد مسئول سپاه فریاد بزند و بگوید یا ابوالفضل زنده است....

حمید زمانی اکنون صاحب زن و دو فرزندذ دختر می باشد. منتها قسمتی از بدن او فلج است و فاقد یک چشم .

2-دومین معجزه مربوط است به سردار مجید برهمن.او نیز ماجرایی  به همین شکل دارد. وقتی قرار بود برای مراسم تدفین  از داخل سرد خانه   خارجش کنند یکی از پاهایش را که تنها به یک رگ و عصب متصل بود را می کشند و با دردی که به او دست می دهد زنده می شود و روح به کالبدش بر می گردد. او نیز قسمتهایی از بدنش از کار افتاده است اما همسر و فرزند دارد.

3- دوسال پیش هنگامی که از شکایت نوعی بیماری به دکتر مغازه ای که پیر دکتر بسیار حاذقی بود  مراجعه کردم  پس  از دیدن عکس و آزمایش با تعجب شدید به من نگاه کرد و گفت؟ یک سال پیش کیسه صفرای تو ترکیده و تو متوجه نشدی! من تعجبم از این است که چطوری یک سال است که زنده مانده ای؟  فورا باید برای عمل جراحتی بستری شوی.

دکتر جراحی که بعد از عمل بالای سرم حاضر شد گفت من فقط سه ساعت تمام  مشغول برداشتن تکه های چسبیده  کیسه صفرای تو در امعا و احشایت بودم.

چرا این افراد باید  توسط خداوند  به دنیا بر می گشتند و زندگی را ادامه می دادند در صورتی که کارشان تمام شده بود؟

پسر عمه ای داشتم که  فردای شبی که کیسه صفرایش ترکید از دار دنیا  به سرای باقی رخت بر کشید.!


کوچه اقاقیا...
ما را در سایت کوچه اقاقیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1aghaghia-st0 بازدید : 5 تاريخ : يکشنبه 8 اسفند 1395 ساعت: 9:10